| |
تو را با دیگری دیدم که گرم گفتگو بودی با او آهسته میرفتی سراپا مهو او بودی صدایت کردم به من چو بیگانه نگاه کردی شکستی عهده دیرینه . گناه کردی چه شبها که من تنها به یاد تو سحر کردم چه عمری را که بیهوده به پای تو هدر کردم << تو عمرم را تباه کردی گناه کردی . . . گناه کردی >> |
جالب بود
پیش ما بیا