آهاى خوشکل عاشق

این وبلاگ در مورد زندگی روز مره ماست ونکات جالبى اعم از طنز جک وداستان هاى عاشقانه دارد که هدف آن فقط استفاده شما میباشد

آهاى خوشکل عاشق

این وبلاگ در مورد زندگی روز مره ماست ونکات جالبى اعم از طنز جک وداستان هاى عاشقانه دارد که هدف آن فقط استفاده شما میباشد

کارهایی که کردم

آخیش ... دیروز هی دلم شور می زد که امروز چه کار کنم !!!‌آخه اینجا طوفانیه . قرار شد که مرسه ها رو تعطیل کنن . ولی همه رو تعطیل کردن غیر از دبیرستان ما رو.  تازه دوتا امتحان هم داشتیم . ولی با عملیات افتخار آمیز غیور مردان کلاس اول (1) از جمله خودم وفری خوش تیب  تونستیم مدرسه رو به آشوب بکشیم.  بخاطر همین هم مجبور شدن مرسه رو تعطیل کنن.


تازه یه کار خوب هم کردم  البته این قضیه دیروزه  :

توی مدرسه ما یه پسر هست که از لحاظ جسمی یکم مشکل داره بخاطر همین هم برای امتحانا توی دفتر امتحان میده. خلاصه ما هم دیروز امتحان ریاضی داشتیم. من که امتحانمو دادم و اومدم بیرون ناظممون گفت که برم دفتر نمره را از دفتر بیارم. منم رفتم تو دفتر. بعد دیدم اون پسره داره گریش می گیره  . بعد تا من اومدم تو اتاق گفت : بطی(اسم مستعار من در مدرسه) جون میشه جواب این سوال رو به من بدی؟  من اولش خواستم بهش اشتباه جواب بدم  ولی بعد با خودم فکر کردم که این یارو رو خدا زده . منم بزنمش خیلی نامردیه . خلاصه جواب همه رو از دم بهش گفتم  بعد از امتحان هم اینقدر ازم تشکر کرد که خواستم فحشش بدم


گفتم دوستت دارم. گفت: خفه شـو. گفتم عاشقتم.گفت خفه شو! گفتم دلم واست تنگ شده!! گفت: خفـه شـو! / گفتم میخوام باهات ازدواج کنم. گفت: جدی میگی؟ ... گفتم:
خفه شـو

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد